حسرت

If you think the price of winning is too high, wait until you get the bill from regret

اگر فکر می کنی بهای پیروزی خیلی زیاد است، صبر کن تا حسرت یقه تو بگیره

یار با ما بی‌وفایی می‌کند...

یار با ما بی‌وفایی می‌کند

بی‌گناه از من جدایی می‌کند

شمع جانم را بکشت آن بی‌وفا

جای دیگر روشنایی می‌کند

می‌کند با خویش خود بیگانگی

با غریبان آشنایی می‌کند

جوفروش است آن نگار سنگدل

با من او گندم نمایی می‌کند

یار من اوباش و قلاش است و رند

بر من او خود پارسایی می‌کند

ای مسلمانان به فریادم رسید

کان فلانی بی‌وفایی می‌کند

کشتی عمرم شکسته‌ست از غمش

از من مسکین جدایی می‌کند

آنچه با من می‌کند اندر زمان

آفت دور سمایی می‌کند

سعدی شیرین سخن در راه عشق

از لبش بوسی گدایی می‌کند

سعدی

از نخل برهنه سایه داری مطلب

از نخل برهنه سایه داری مطلب
از مردم این زمانه یاری مطلب
عزت به قناعت است و خواری به طمع
با عزت خود بسازو خواری مطلب

حرمتها که شکسته شد...

حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی،
نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی...

آنچه در دستت بود،
امانتی پنهان بود که حراج شد،
آنچه نباید بگویی گفته شد،
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند!
حرف، حرف ویران کردن دل است،
نه دیواری خراب کنی و از نو بسازی!

"دلی که ویران کردی، قصری بود که خود ساکن آن بودی"
راستی حالا که خود را بی خانه کردی،
با آوارگیت چه میکنی
لابد به خرابه های جا مانده از دیگران پناه میبری...

دانلود منظومه آرش کمانگیر سروده سیاوش کسرایی

منظومه بی‌نظیر و فوق العاده آرش کمانگیر سروده سیاوش کسرایی را از دست ندهید.

فایل صوتی همین نوشته را که لحنی حماسی نیز دارد از ادامه مطلب دانلود کنید.

در ادامه مطلب شعر را با صدای شاعر نیز بشنوید و ببینید.

 

 برف می بارد؛
برف می بارد به روی خار و خاراسنگ
کوه‌ها خاموش،
دره ها دلتنگ؛
راه‌ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ 

برنمی‌شد گر زبام کلبه‌ها دودی،
یا که سوسوی چراغی گر پیامی‌مان نمی‌آورد،
ردپاها گرنمی‌افتاد روی جاده‌ها لغزان،
ما چه می‌کردیم در کولاک دل آشفته‌ی دمسرد؟
آنک،آنک کلبه‌ای روشن،
روی تپه‌، روبروی من

درگشودندم
مهربانی‌ها نمودندم
زود دانستم،که دور از این داستانِ خشم برف و سوز،
در کنار شعله‌ی آتش،
قصه می‌گوید برای بچه های خود عمو نوروز:
گفته بودم زندگی زیباست
گفته و ناگفته، ای بس نکته ها کاینجاست
آسمانِ باز؛
آفتابِ زر؛
باغ‌های گل؛
دشت‌های بی در و پیکر؛
سر برون آوردن گل از درون برف؛
تاب نرم رقص ماهی در بلور آب؛
بوی خاک عطر باران خورده در کهسار؛
خواب گندمزار در چشمه‌ی مهتاب؛
آمدن،رفتن،دویدن؛
عشق وزیدن؛
در غم انسان نشستن ؛
پابه پای شادمانی‌های مردم پای کوبیدن؛

کار کردن،کارکردن؛
آرمیدن؛

ادامه نوشته

در بیکرانه ی زندگی دو چیز افسونم کرد

در بیکرانه ی زندگی دو چیز افسونم کرد، رنگ آبی آسمان که می بینم و می دانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم هست.

 در شگفتم که سلام آغاز هر دیدار است. ولی در نماز پایان است، شاید این بدان معناست که پایان نماز آغاز دیدار است.

خدایا بفهمانم که بی تو چه میشوم، اما نشانم ندهخدایا هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد.

ﮐﻔﺶِ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ. ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ: ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ.

آنطرفتر ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ، ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ.

ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ، ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ.

ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ و ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ.

ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ. ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ، ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ.

بر آنچه گذشت، بر آنچه شکست،بر آنچه نشد. حسرت نخور، زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمی‌شد.

 

نویسنده:دکتر علی شریعتی

فایل صوتی همین نوشته را دریافت کنید.

10 سوالی که خدا از ما نخواهد پرسید!!

 

1- خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود

بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟

2- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباس‌هایی در کمد داشتی

بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟

3- خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود

بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟

4- خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی می‌کردی

بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟

...
ادامه نوشته

داستان بسیار زیبای خانوم های ایرونی

  • چارلز دانشجوی انگلیسی با طعنه به دوست و همکلاسی ایرانی اش همایون و میگه :

    چرا خانوماتون نمیتونن با مردا دست بدن یا لمسشون کنن !؟؟

     

    یعنی مردای ایرانی اینقدر کارنامه خرابی دارند و خودشون رو نمیتونن کنترل کنن ؟؟

     

    همایون لبخندی میزنه و میگه :

     

ادامه نوشته